دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

حکایت من و تو  

حکایت تشنه ای است که  

ظرف آبی گوارا را به او نشان می دهند و  

بعد می گویند :" فراموشش کن ! "  

هنوز هم تشنه ام !


http://r0ya.blogsky.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد