دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دورها آوایی ست که مرا میخواند

زندگی خالی نیست...
مهربانی هست ...
سیب هست...
ایمان هست...
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد...
در دل من چیزی ست...
مث یک بیشه ی نور...
مث خواب دم صبح...
و چنان بی تابم...
که دلم میخواهد ....
بدوم تا ته دشت...بروم تا سر کوه...
دورها آوایی ست که مرا میخواند
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد