پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..
درباره من
در تو تمام میشوم..
.
.
.
گذشته ها را کنار زده ام...
حک شده ای در خاطرم اما..
دیگر نبودنت آزارم نمیدهد..
تمام شدی فراموش نشدنی من..
there's just too much that time can NOT erase...
ادامه...
گـیـریم که سـلام ! به فـرض که حالت را بـپـرسـم ؟! سـراغـت
را بگـیـرم بـودنـت را گــدایــی کـنـم پرستـشـت را
نقاشی کـنـم و قـابش کـنـم شعـرت کـنـم و کـتـابــش کـنـم چـه
فـــرقـــی مـی کــنـــد ؟! وقـتـی آن گـونـه هـسـتـی کـه نـبـایــد
باشــــی ..ا.