پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..
درباره من
در تو تمام میشوم..
.
.
.
گذشته ها را کنار زده ام...
حک شده ای در خاطرم اما..
دیگر نبودنت آزارم نمیدهد..
تمام شدی فراموش نشدنی من..
there's just too much that time can NOT erase...
ادامه...
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل
کردند... وای سهراب کجایی آخر؟... زخم ها بر دل
عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟ که همین
نزدیکی عشق را دار زدند, همه جا سایه ی دیوار زدن ! وای سهراب دلم را
کشتند