دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

حالا نوبت توست


چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم
آمدنت را سکوت کردم
داشتنت را سکوت کردم.
رفتنت را سکوت کردم.
انتظار بازگشتت را هم.....
...حالا نوبت توست...
باید در سکوت به تماشا بنشینی
سوختنم را..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد