-
دلتنگی ارزانی خودت ...
جمعه 6 خردادماه سال 1390 00:01
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی : دلم برایت تنگ است ... یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ارزانی خودت ...
-
دیوانه نیستم
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 23:56
راه که می روم مدام بر می گردم پشت سرم را نگاه می کنم مدام . . . دیوانه نیستم ... خنجر از پشت خورده ام !
-
چه کردی با سراب من
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 15:51
ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد
-
باورت می کنم!
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 15:50
تو را چه به فرهاد؟؟؟ یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی...! تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار من باورت می کنم!
-
یک سیب
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 18:30
برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.....
-
آنجا همیشه کسی است...
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 18:29
دستگیر گرداب که باشی و یا دچار امواج نا امیدی غرق در شنزار های گذشته خویش هنگام که مرگ را نظاره می کنی و ز ندگی یی که دسته دسته از کنارت می گذرد ... آنجا همیشه کسی است. که از سمتی دیگر طناب به سویت می افکند و قایقی فرسوده اما او در لحظه واپسین دستهایش را برایت دراز می کند از چنگ گرداب نجاتت می دهد تو را در آغوش می...
-
هیچکس تنها نیست...
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 18:28
نگاه کن: آسمان را می گویم، همه زیر همین سقفیم... پس یا همه تنهائیم یا هیچکس تنها نیست...
-
سوژه تفریح
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 18:27
هنوز یادم هست ؛ روزهایی که نعره ها و داد و بیدادهایم را گوش شنوایی نبود. پاسخ، نیشخندی بود که کاش ، لااقل از روی عادت نبود. حالا گاهی گوشها برای شنیدن کوچکترین نجواهایی که در دلم میچرخند، تیز میشوند تا بلکه سوژه تفریح امروز صاحبانشان باشند.
-
دچـــــــــــــار یـــعنــی عــــــــاشـــــــق
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 18:23
خیال می کنـــــم دچار آن رگ پنهــــان رنــگ ها هسـتی دچـــــــــــــار یـــعنــی عــــــــاشـــــــق و فکر کن که چه تنهاست ...اگر ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد
-
بدان...
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 00:05
نگاهت را از من گرفتی صدایت را نیز همین طور اما بدان... هرگز نمی توانی جای پاهایت را را از جاده های زندگی ام پاک کنی...
-
شــیــر هم راضیست
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 23:39
این روزها شــیــر هم راضیست ، با دُمش بازی کنند نه با دلــش ...
-
کوهپایه های عشق
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 21:57
هیچگاه نگذار درکوهپایه های عشق کسی دستت رابگیرد که احساس میکنی درارتفاعات آنرا رها خواهد کرد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 21:48
«من خسته ام! دوباره سیب بچین حوا ... ! بگذار از این جا هم بیرونمان کنند ... » http://s-lonelygirl-18.blogsky.com /
-
هرگز فراموش نخواهم کرد
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 21:47
هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت. . http://s-lonelygirl-18.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:37
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی داری کمی فراتر از ادراک میشوی هرلحظه از نگاهِ دلم میچکی ولی با دستمالِ کاغذیام پاک میشوی این عابران که میگذرند از خیال من مشکوک نیستند تو شکاک میشوی تو زندهای هنوز برایم گمان نکن در گورِ خاطرات خوشم خاک میشوی باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت وقتی که عاشقی چه خطرناک میشوی...
-
شک است!
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:36
باورهایم را جایی در کودکی ام جا گذاشته ام سخت محتاجشان هستم این روزها به تنها چیزی که باور دارم شک است! http://gamaj.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:34
وقتی تو نیستی با کاسه ای عکس ماه را ازحوض بی ماهی حیاطمان قرض می گیرم و تا تو برگردی هر شب کاسه ای ماه بدهکارم "یاور امیدی" http://r0ya.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:32
نمی دونم از خودم فرار می کنم یا از تو هر چی که هست ... خیلی دور شدم ... از خودم... از تو... http://r0ya.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:32
حکایت من و تو حکایت تشنه ای است که ظرف آبی گوارا را به او نشان می دهند و بعد می گویند :" فراموشش کن ! " هنوز هم تشنه ام ! http://r0ya.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:30
به فکر نوازش دست های منی.. بی آنکه بدانی دلم است که تنها مانده... دست هایم دوتایند.. http://autumal7fatima.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:23
جمله هایم لنگ می زند انگار... وقتی فعل هایشان را تنها برای خودم صرف می کنم!! - و چقدر دلم تنگ شده برای نوشتن خندید یم - http://sooryas.blogsky.com
-
مرور میشوی
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:19
ذهن مرا ورق میزند نسیم گاه به گاهِ اردیبهشت. وهمینطور بی امان مرور میشو ی بین این برگههای پوسیده ... http://shab-gard.persianblog.ir
-
فرق داری
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 15:17
لبخند تو انگار داستانش فرق دارد ... فقط معصومیت چهره ات را به رخم می کشد!! http://sooryas.blogsky.com
-
با بهت نگاهت میکنم
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:37
باورم نمیشود دست تو ساقه دوستیمان را چید باورم نمیشود که با دستان تو زخمی شدم با بهت نگاهت میکنم تو دلیل محبتهای مرا نفهمیدی و من دلیل ترک دوستی تورا...
-
دلم برای باران تنگ شده است
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:35
هنوز هم در دنیای خوشبخت من لحظه ی آمدنت بارانیست روزی که آمدی باران می بارید نمی دانم ! تو با باران آمدی؟ یا باران با تو ؟ امادلم برای باران تنگ شده است
-
راستش را بگویم ...
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:34
راستش را بگویم ... دلم می خواهد تا خود صبح تکرار کنم: بی تو یعنی خالی ... خالی یعنی بی تو ... اما می دانم "با تو" هم "خالی" خواهد بود ! همه ی "با تو" های دوره زمانه ی ما "خالی" شده اند
-
دوستت دارم
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:32
تو تمام لحظه هایی که فریاد کشیدی بر من دوستم داشتی و من تو را در این آرامشی که خفته ای می پرستم اینکه میگویم و میدانی بی دلیل ترین واقعیت زندگیمان است: دوستت دارم.....
-
نداشتن تو یعنی
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:31
نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد، نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد
-
که بیایی شاید ...
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:26
من برآنم که سزاوار قدم های تو باشم که بیایی شاید ... تو بر آنی که قدم هات به کوی من بیچاره نیفتد به غلط ....
-
چندگاهیست من فراموشت کرده ام
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:25
نوشته هایم را با مداد می نویسم که هرجا ناخواسته نام تو را نوشتم بتوان پاکش کرد چندگاهیست من فراموشت کرده ام اما مدادم باز می نویسد نام تو را