دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..


ما در زندگی مرتبا با درسهای تازه ای روبرو

می شویم و

تا زمانی که درسی را یاد نگیریم مجبور به

گذراندن دوباره آن هستیم



نظرات 1 + ارسال نظر
پژمان چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ


بیا تا مونس هم، یار هــم ،غمخوار هم باشیم

انیس جان غم، فرسودة بیمار هم باشیم

شب آید، شمع هم گردیم و بهر یگدگر سوزیم

شود چون روز ،دست و پای هم در کار هم باشیم


دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم

دل هم ،جان هم ،جانان هم، دلدار هم باشیم

به هم یک تن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه

سری در کار هم آریم و دوش و بار هم باشیم



جدائی را نباشد زهره ای تا درمیان آید

به هم آریم سر ، بر گرد هم ،پرگار هم باشیم

حیات یکدگر باشیم و بهر یکدگر میریم

گهی خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم

بوقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم

چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم

شویم از نغمه سازی، عندلیب غم زدای هم

به رنگ و بوی یکدیگر شده ،گلزار هم باشیم

به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی

اگر غفلت کند آهنگ ما ، هشیار هم باشیم

برای دیده بانی خواب را بر خویشتن بندیم

زبهر پاسبانی دیدة بیدار هم باشیم

جمال یکدگر گردیم و عیب یکدگر پوشیم

قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم

غم هم، شادی هم، دین هم ،دنیای هم گردیم

بلای یکدگر را چاره و ناچار هم باشیم



بلا گردان هم گردیده ،گرد یکدگر گردیم

شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم



یکی گردیم در گفتار و در کردار ودر رفتار

زبان و دست و پا یک کرده ، خدمتکار هم باشیم


نمی بینم بجز تو همدمی ای (فیض) در عالم

بیا دمساز هم گنجینة اسرار هم باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد