دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

دره ی خاموش..

پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..

نگران نباش


نگران نباش ...حال دلم خوب است !

نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو ...
آرام ، جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد

نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!

من نمی دانم چیست
که چنین زار و پریشان شده ام
 و چرا ؟؟
مژه بر هم زدنی اشک مرا می ریزد...
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!
من نمی دانم چیست...
...« آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟؟ »
و مرا می شکند ، می سوزد.
و چنین زود به هم می ریزد .
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!
راستی !....
نگرانی من از بابت چیست ؟؟؟
و چرا اینهمه رفتار ترا می پایم
و چرا اینهمه دلواپس چشمان توام؟؟؟؟
ریشه ی اینهمه دلتنگی چیست ؟؟؟
نکند باز من عاشق شده ام؟؟!!

آه ....

ای مردم این دهکده ی موهومی
به همه می گویم........
اگر عاشق شده باشم روزی
خون من گردن آن دخترک مهسایی است
که در اقلیم مجازی هرشب
بال در بال دل نازک من
تا سحر می چرخــیـد
و برای دلم افسانه ی دریا می گفت....
خون من گردن اوست..... خون من گردن اوست ....


مهم نیست

چند بهار در کنار هم زندگی کنیم .

مهم آن است که

چند لحظه ی بهاری با هم زندگی خواهیم کرد ...


همه


همیشه اینجوری بوده

همه ی آدمای دور و برت
منظورتو میفهمن
غیر از اونی که باید بفهمه


وجدان


وقت جدا شدن
 باید بهانه ای خوبی ساخت،
نه برای راضی کردن کسی
بلکه برای فریب دادن وجدان خودت



کاش می دانستم


کاش می دانستم
 پشت شیشه های دلم
 کدامین گنج را جستجو میکردی،
که اینگونه به شکستنش اصرار داشتی