پلک ها را بتکان...کفش به پا کن و بیا تا جایی که پر ما به انگشت تو هشدار دهد..
درباره من
در تو تمام میشوم..
.
.
.
گذشته ها را کنار زده ام...
حک شده ای در خاطرم اما..
دیگر نبودنت آزارم نمیدهد..
تمام شدی فراموش نشدنی من..
there's just too much that time can NOT erase...
ادامه...
تو شاهکار خلقتی ، تحقیر را باور نکن بر روی بوم زندگی ، نقش قشنگی رسم
کن زیبا و زشتش پای توست ، تقدیر را باور نکن تصویر اگر زیبا نشد، نقاشی ات
بد بوده است از نو دوباره رسم کن ، تسلیم را باور نکن ...خالق تو را شاد
آفرید آزاد آزاد افرید پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن
...
تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل
کردند... وای سهراب کجایی آخر؟... زخم ها بر دل
عاشق کردند خون به چشمان شقایق کردند ! تو کجایی سهراب؟ که همین
نزدیکی عشق را دار زدند, همه جا سایه ی دیوار زدن ! وای سهراب دلم را
کشتند